دلم خوش نیست، غمگینم

دلم خوش نیست، غمگینم

کسی شاید نمی فهمد ...

کسی شاید نمی داند ...

کسی شاید نمی گیرد ...

مرا از دست تنهایی ...

تو فقط می خوانی شعری و ...

هم آهسته می گویی:

عجب احساس زیبایی ...!

تو هم شاید نمی دانی ...!

مـــن برای تنهــــــــــــــــا

مـــن برای

تنهــــــــــــــــا

نبـودن

آدم هـای زیـادی دور و بـرم دارم

آن چیــزی کـه ندارم

کسی برای «بـا هــــــــــــــــم بـودن» است ...

هیچکس ویرانی ام را حس نکرد

هیچکس ویرانی ام را حس نکرد

وسعت تنهایی ام را حس نکرد

در میان خنده های تلخ من

گریه ی پنهانی ام را حس نکرد

در هجوم لحظه های بی کسی

درد بی کس ماندنم را حس نکرد

آنکه در آغاز با من بود

لحظه ی پایانی ام را حس نکرد

در این دلتنگی بی مرز

در این دلتنگی بی مرز

امان از داغ تنهایی

امان از شرم شب هایی که می سوزد

اما

نمی سازند

و لبهایی که می دوزند آنها را به هم

در رنج و بی تابی

چه رنگی دارد این شبهای تنهایی

ای موج نو روییده ز دریای من به کدامین ساحل

ای موج نو روییده ز دریای من به کدامین ساحل

التماس می کنی؟

که این ساحل هرگز التماس تو را پاسخی نمی دهد

و دست نیازت را به سادگی رد می کند

قبل از تو هزاران موج سوی این ساحل روان کرده ام

دریغا حتی ماسه ای هم جواب نگرفتم

سر موج ها را آنقدر بر سنگهای ساحل کوفته ام

که دیگر نای تکان خوردن ندارند

کنون زان خروش تنها آرامشی به جا مانده

شوق وصال رفته تنها حسرت به جا مانده

گر دریا می دانست ساحل عاشقش نیست

هرگز امواجش را برای او فدا نمی کرد

و به قایقی که ساده دل دریا می سپارد بسنده

می کرد

و امواج را برای نوازش قایق می فرستاد

دیگر فدای ساحل بی احساس نمی کرد

افسوس که من دریایی تنهایم

حتی قایقی شکسته هم زما یاد نمی کند

تنهایی تنها یار من است

چه کنم گر قانع به تنهایی نباشم

روزگار به دریای دلم چنین تقدیر کرد

حسرت قایق عشق را بر من ابدی کرد

باور کن !

باور کن !

این را با تمام وجودت باور کن؛ که:

آن کس که وعده ی همیشه ماندن را می دهد،

از همه رفتنی تر است !

می‌نویسم دوستت می‌دارم و

می‌نویسم دوستت می‌دارم و

قایم‌اش می‌کنم...

تو به درد زندگی نمی‌خوری

تو را باید نوشت و گذاشت

وسط ِ همان شعرها و قصه‌هایی

که ازشان آمده‌ای...

من زاده ی رویاهای توام

من زاده ی رویاهای توام
به تو اندیشیدم
و آفریده شدم.

...

"شمس لنگرودی"

گاهی خلوت دوست

گاهی خلوت دوست را به هم بریز تا بداند که تنها نیست ....

این مرام ماست ......

که در وجود دوست خانه ای داشته باشیم حتی به مساحت یک یاد.....

نیمی از یادت را به تمامی دنیا نخواهم داد ...
 بی آنکه بخواهم به یادم باشی !!!

گاهـی حجم دلتنگی هایم

گاهـی حجم دلتنگی هایم

آن قدر زیاد میشود

که دنیا

با تمام وسعتش

برایم تنگ میشود ...

... دلتنگم...

دلتنگ کسی که

گردش روزگارش به من که رسید

از حرکت ایستاد...

دلتنگ کسی که دلتنگی هایم را ندید...

دلتنگ خودم...

خودی که مدتهاست گم کـرده ام ...

حسـرت واقعـی را آن روزی میخــوری

حسـرت واقعـی را آن روزی میخــوری

کـه مـی بینـى ،

بـه انـدازه سـن و سـالت ، زندگـى نکـرده ای . . .

اگر در تقدیرت باشد

اگر در تقدیرت باشد

دنیا هم برای رسیدن به او کوچک است . . .

ولی اگر در سرنوشتت نباشد

حتی در کوچه بن بست هم به همدیگر نمی رسید !

دلم . . . یک عشق می‌خواهد

دلم . . .

یک عشق می‌خواهد

و یک نفر که بشود دوستش داشت

همین !

خیلی کوچک نیستم

خیلی کوچک نیستم

تنها چند سال

از من بزرگ ترند

غمهایم…

مرا دردیست اندر دل

مرا دردیست اندر دل

اگر گویم زبان سوزد!

اگر پنهان کنم در دل

  که مغز استخوان سوزد…..

مانده‌ام چگونه تو را فراموش کنم

مانده‌ام

چگونه تو را فراموش کنم

اگر تو را فراموش کنم

باید سال‌هایی را نیز که با تو بوده‌ام

فراموش کنم

دریا را فراموش کنم

و کافه‌های غروب را

باران را

اسب‌ها و جاده‌ها را

باید دنیا را

زندگی را

و خودم را نیز فراموش کنم

تو با همه‌ چیز درآمیخته‌ای!!

می خواهم بگویم دوستت دارم

می خواهم بگویم دوستت دارم

جمله ای که هیچوقت کهنه نمی شود

مانند زیباییِ لبخندت 

مانند رنگ چشمانت


که هیچوقت از مد نمی افتد

می خواهم بگویم دوستت دارم

لحظه به لحظه


حافظه‌ام یاری نمی‌کند

نمی‌دانم چرا

نمی‌دانم از کِی

اما خیلی وقت است

این دوستت دارم ها 

روی ذهنم انباشته شده.


"دیهور انتهورا"

خاطراتت صف کشیده اند !

خاطراتت صف کشیده اند !

یکی پس از دیگری …

حتی بعضی هاشان آنقدر عجولند که صف را بهم زده اند !

و من …

فرار می کنم

از فکر کردن به تو

مثل رد کردن آهنگی که …

خیلی دوستش دارم… خیلی

تو را با تمام نبودنهایت دوستت دارم

تو را با تمام نبودنهایت دوستت دارم
با تمام بی حوصله گی هایت
با تمام اخم های پشت گوشی ات
با تمام قهر های کودکانه ات
تو را با تمام بغض هایت دوستت دارم
با تمام دلتنگی هایم با تمام اشک چشمهایم
با تمام بی قراری هایم
تو را مثل شب که به ماه می نازد دوستت دارم
مثل ستاره که به شب می بالد
#دوستت_دارم

تو را مثل دانه دانه ی برگهای پاییزی
که به باران می نازد دوستت دارم
تو را مثل خدا که حتئ از فرسنگها فاصله
در میان قلبم حس می شود
#دوستت_دارم

تو را به اندازه ی تمام دلتنگی هایم
که مثل باران در گوشه ی چشمهایم
بهانه ات می کنند دوستت دارم
تو را من به اندازه ی تمام تپشهای قلبم
که با بودنت تند تند می زند
#دوستت_دارم...