بعضی آدما عین خورشیدن

بعضی آدما عین خورشیدن

به بودنشون

به مهربونیاشون عادت می کنیم

و فقط وقتی به

یادشون میفتیم و

جای خالیشون حس میشه

که دیگه غروب کردن..


"قدر آدمای خوب زندگیمون رو بدونیم."

دلم یک کلبه می خواهد

دلم یک کلبه می خواهد

درون جنگل پاییز

به دور از رنگ آدم ها

من و آواز توکاها

من ویک رود

من و یک کلبه ی پر دود

من و چای وکتاب حافظ و خیام 

ماهی همیشه تشنه‌ام

ماهی همیشه تشنه‌ام

در زلال لطف ِ بیکران تو

می‌برد مرا به هر کجا که میل اوست

موج دیدگان مهربان تو …


فریدون مشیری

در دل من چیزی است

در دل من چیزی است مثل یک بیشه نور، مثل خواب دم صبح

و چنان بی تابم که دلم می‌خواهد

بدوم تا ته دشت، بروم تا سر کوه

دورها آوایی است که مرا می‌خواند.


سهراب سپهری

شکست عهد منو گفت: هر چه بود گذشت!

شکست عهد منو گفت: هر چه بود گذشت!

به گریه گفتمش آری ولی چه زود گذشت.

بهار بود و تو بودیو عشق بود و امید

بهار رفت و تو رفتی و هرچه بود گذشت

شبی به عمرم گرم خوش بود آنشب بود

که در کنار تو با نغمه و سرود گذشت

چه خاطرات خوشی در دلم به جا گذاشت

شبی که با تو مرا در کنار رود گذشت

گشود بس گره آن شب از کار بستۀ ما

صبا چو از بر آن زلف مشک زود گذشت

غمین مباش و میندیش از این سفر که تو را

اگر چه بر دل نازک غمی فزوده گذشت.

وقـتــی یهویی دلش هواتــو کرد ...

وقـتــی یهویی دلش هواتــو کرد ...
یـهویی سراغتو گرفتـــ
یهـویی زنگ زد گفتــ دلمــ تنگـــ شده ...
بـدون دلش پیشتــــ گـیــره ...

می خواهم بگویم دوستت دارم

می خواهم بگویم دوستت دارم

جمله ای که هیچوقت کهنه نمی شود

مانند زیباییِ لبخندت 

مانند رنگ چشمانت


که هیچوقت از مد نمی افتد

می خواهم بگویم دوستت دارم

لحظه به لحظه


حافظه‌ام یاری نمی‌کند

نمی‌دانم چرا

نمی‌دانم از کِی

اما خیلی وقت است

این دوستت دارم ها 

روی ذهنم انباشته شده.


"دیهور انتهورا"

اینـــبار هم بُـــرد بــا تو بود

اینـــبار هم بُـــرد بــا تو بود
چشــــمانت
دل را تا مــــرز جُــــنون برد
.
.
شباهنگ(ن.ثانی)

زمـــان..

میچرخـــــاندم
حول ِ مــــدار ِ دلتــــنگی ،
زمـــان..
بی تو چه تهـــوع آورست
این چـــرخ و تــــاب
برگــــــــرد
دلـــم
ســـکون و آرام ِ دل تورا
میــــخواهد....
.
.
شباهنگ (ن.ثانی)

پـایــیـــز اســـتـــ


پـایــیـــز اســـتـــ ؛


انـــار نیــســتــم کــه بــرســم بــه دســـتــهــای تـــو


بــرگـــم…


پــر از اضـــطـــرابــ افـــتـــادنــــم

همه جا هستم و در حال تماشای توام

همه جا هستم و در حال تماشای توام

من تماشاگر نامریی دنیای توام

 

نگرانم که شبی در پی من گم بشوی

چون مه آلودترین قسمت رویای توام

 

تو نوازنده ی یک قطعه ی غمگینی و من

مثل یک نت نگران شب اجرای توام

 

روی سن رفتی و کم کم نفست بند آمد

مثل اکسیژنم اطراف نفس های توام

 

بین جمعیت کنسرت مرا پیدا کن

همه جا هستم و در حال تماشای توام

 

 

بابک سلیم ساسانی

چه زیبا میشوی وقتی چنین در باد میرقصی

چه زیبا میشوی وقتی چنین در باد میرقصی

چه زیباتر که وقتی نیستی در یاد میرقصی

 

من اینجا خشت خشتم آیه های تلخ ویرانیست

سرت خوش باد بانو که هنوز آباد میرقصی

 

تو برمیخیزی از خاکستر خاموش من روزی

و بغض سالیان کهنه را فریاد میرقصی

 

هجوم بی امان تلخکامیهای دنیا را

چه شیرین با دل درمانده فرهاد میرقصی

 

تو را از پشت دیوار ستبر درد میبینم

رها از پیله تنهاییت آزاد میرقصی

 

تماشاییترین درس دبستان منی وقتی

که بابا را چنین جان داد تا نان داد میرقصی

 

تناقض در نگاه ما همیشه حرف اول بود

من از بیداد میسوزم ، و تو بیداد میرقصی

 

 

خلیل فاطمی