گلچین اشعار گروس عبدالملکیان

دریای بزرگ دور
یا گودال کوچک آب
فرقی نمی کند
زلال که باشی
آسمان در توست گروس عبدالملکیان

 

دختران شهر
به روستا فکر می کنند
دختران روستا
در آرزوی شهر می میرند
مردان کوچک
به آسایش مردان بزرگ فکر می کنند
مردان بزرگ
در آرزوی آرامش مردان کوچک
می میرند
کدام پل
در کجای جهان
شکسته است
که هیچکس به خانه اش نمی رسد  گروس عبدالملکیان

 

ما
کاشفان کوچه‌ی بن‌بستیم
حرف‌های خسته‌ام داریم
این بار
پیامبری بفرست
که تنها گوش کند گروس عبدالملکیان

 

پرواز هم دیگر رویای این پرنده نبود
دانه دانه پرهایش را چید
تا بر این بالش خواب دیگری ببیند! گروس عبدالملکیان

 

گرگ، شنگول را خورده است
گرگ
منگول را تکه تکه می کند
بلند شو پسرم!
این قصه برای نخوابیدن است گروس عبدالملکیان

 

به شانه‏ام زدی
که تنهایی‏ام را تکانده باشی
به چه دل خوش کرده‏ای؟!
تکاندن برف
از شانه‏های آدم‏برفی؟ گروس عبدالملکیان

 

می خواستم بمانم
رفتم
می خواستم بروم
ماندم
نه رفتن مهم بود و نه ماندن
مهم
من بودم
که نبودم... گروس عبدالملکیان

 

درخت که می شوم
تو پائیزی !
کشتی که می شوم
تو بی نهایت طوفانها !
تفنگت را بردار
و راحت حرفت را بزن! گروس عبدالملکیان

 

ندیده ای؟!
همان انگشت که ماه را نشان می داد
ماشه را کشید... گروس عبدالملکیان

 

گفتی دوستت دارم
و من به خیابان رفتم !
فضای اتاق برای پرواز کافی نبود.... گروس عبدالملکیان

 

چه فرقی می کند
من عاشق تو باشم
یا تو عاشق من
چه فرقی می کند
رنگین کمان
از کدام سمت آسمان
آغاز می شود گروس عبدالملکیان

 

هر نتی که از عشق بگوید
زیباست
حالا
سمفونی پنجم بتهوون باشد
یا زنگ تلفنی که در انتظار صدای توست گروس عبدالملکیان

 

دروغ دیواری است
که هر روز صبح آجرهایش را می چینی
بنای بی حواس من!
در را فراموش کرده ای گروس عبدالملکیان

 

زنبورها را مجبور کرده ایم
از گل های سمی عسل بیاورند
و گنجشکی که سال ها
بر سیم برق نشسته
از شاخه درخت می ترسد... گروس عبدالملکیان

 

فراموش کن
مسلسل را
مرگ را
و به ماجرای زنبوری بیاندیش
که در میانه ی میدان مین
به جستجوی شاخه گلی ست گروس عبدالملکیان

 

موسیقی عجیبی ست مرگ.
بلند می شوی
و چنان آرام و نرم می رقصی
که دیگر هیچکس تو را نمی بیند گروس عبدالملکیان

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.