عشق جایی می تپد که تو باشی پس باش آنجا که باید باشی
در کنار احساسی از باران ، لطافت را از برگ جدا شده از گل هم میشود فهمید
احساست را برای لحظه ای به آفتاب هم ببخش که گرمی را به تو می بخشد
احساس را باید در قابی از عقل گذاشت و عاشقانه به آن خیره شد …
هرگز به کسی حسادت نکن
بخاطر نعمتی که خدا به او داده؛
زیرا تو نمی دانی خداوند
چه چیزی را از او گرفته است...
عشق اگر با تو بیاید به پرستاری من
شب هجران نکند قصد دل آزاری من
روزگاری که جنون رونق بازارم بود
تو نبودی که بیایی به خریداری من
برگ پاییزی ام و خسته دل از باد خزان
باغبان نیز نیامد پی دلداری من....
اصلن فکر نکن
حتمن باید
در بهار برویی
من
کنار پاییز هم
با خنده ات گل کرده ام
#محمدرضا_خوشنواز
ضربان قلب تو ...
زیباترین موسیقے زندگے من است ...
می خواهم بگویم دوستت دارم
جمله ای که هیچوقت کهنه نمی شود
مانند زیباییِ لبخندت
مانند رنگ چشمانت
که هیچوقت از مد نمی افتد
می خواهم بگویم دوستت دارم
لحظه به لحظه
حافظهام یاری نمیکند
نمیدانم چرا
نمیدانم از کِی
اما خیلی وقت است
این دوستت دارم ها
روی ذهنم انباشته شده.
"دیهور انتهورا"
دلـــَـــم
در حســـرت یــک کلمـــه مــاند
وقتـــی رفتـــم ُ نـگفتـــی
” بمــــــان ”
"آمدی جانم به قربانت" چه پنهان آمدی
بی خبر مانند یک ناخوانده مهمان ، آمدی
آمدی آهسته صاحبخانه ی قلبم شدی
تا بنا از نو کنی ، این قلبِ ویران ، آمدی
با خودش می بُرد ، آن سیلاب تنهائی ، مرا
مثل یک ناجی میان موج و طوفان آمدی
فرصتم کم میشد و هرلحظه ، دردم بیشتر
خوب دانستی که محتاجم به درمان ، آمدی
چشم هایت را برایم ارمغان آورده ای
با نگاهی گرم و با لب های خندان آمدی
فکر می کردم زمانش دیر شد دیگر ، ولی
بهترین وقت است ، خوشحالم که الان آمدی...
تو مال من بودی اما صاحبت کسی دیگر شد
تمام سهم الارث من از تو “خاطراتت” شد !
نــگاه تو،
تجـــلی بـاران ،
چــرا دریــغ ،
بر جان خسته ی من
ببــــار...
.
.
شباهنگ (ن.ثانی)