سکوت کن هنگامی‌ که


سکوت کن
هنگامی‌ که ،
نمی‌دانی چه بگویی
چه پاسخ بدهی
و یا چطور بگویی،
فقط سکوت کن..
گاهی نگفتن ، شیرین‌تر از گفتنِ سخنانِ آشفته است..
که در لحظه، تو را سبک می‌کند..
در آن لحظه سکوت کن

ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺑﺮﻡ


ﺩﺭ ﺧﺎﻃﺮﺍﺗﻢ ﺩﺳﺖ ﻣﯽﺑﺮﻡ
ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽ‌ﮐﻨﻢ
ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﻭﻝ ﺑﺎﺷﯽ..
ﺍﺯ ﺭﻭﺯﯼ ﮐﻪ ﻋﺸﻖ ﺭﺍ ﺷﻨﺎﺧﺘﻢ..‌

مفیدترین سرمایه انسان،

مفیدترین سرمایه انسان،

مغزی پر از دانش نیست ...


بلکه قلبـے سرشار از عشق ... 

ودستـے‌خواهانِ یاری رساندن است


روزتون سرشار از مهر و مهربانی

من رهگذر کوچہ

من رهگذر کوچہ 

عشـــــقم چه ڪنم

تو آمدے و دل بہ 

تو بســتم چه ڪنم


هر جا بروم یاد تو 

و اسم تو آنجاست 

تو بگو با این همه 

خاطره باید چه کنم...

گاهے اوقات آدم باید بماند

گاهے اوقات آدم باید بماند 

تا ثابت ڪند ڪـہ عاشقِ واقعے ست 

و گاهے هم آدم باید برود 

تا واقعا یڪ عاشقِ واقعے بماند! 

و این دومے خیلے بیشتر از 

چند هزار برابر سخت تر از اولے ست ... 

اون ثروتی که هیچ کس

اون ثروتی که هیچ کس

از بدست آوردنش

پشیمان نشده ؛ آرامشه


پس تا میتونی برای بدست آوردن

این ثروت تلاش کن

میان کوچه می پیچد صداے پای دلتنگے


 میان کوچه می پیچد صداے پای دلتنگے

به جانم مے زند آتش غم شبهاے دلتنگے

چنان وامانده ام در خود که از من مےگریزد غم

منم تصویر تنهایے منم معناے دلتنگے

چه میپرسے زحال من ؟ که من تفسیر اندوهم

سرم مأواے سوداها دلم بیابانیست زدلتنگے

در آن ساعت که چشمانت به خوابے خوش فرو رفت

میان کوچه هاے شب شدم همپای دلتنگے

شبے تا صبح با یادت نهانے اشک باریدم

صفایے کرده ام در آن شب زیباے دلتنگے ....